سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جیرجیرک
[ و در صفت دنیا فرمود : ] مى‏فریبد و زیان مى‏رساند و مى‏گذرد . خدا دنیا را پاداشى نپسندید براى دوستانش و نه کیفرى براى دشمنانش . مردم دنیا چون کاروانند ، تا بار فکنند کاروانسالارشان بانگ بر آنان زند تا بار بندند و برانند . [نهج البلاغه]

نوشته شده توسط:   باران  

دوشنبه 86 خرداد 21  12:32 صبح

پیشگفتار

چند مدت پیش وبلاگ یکی از دوستان رو میخوندم که دیدم از قضا طلبه هستن برای همین کنجکاوی ام گل کرد و به پستهای قبلترشون هم سر زدم دیدم توی یکی از پست هاشون از خواننده ها خواستن نظرشون رو راجع به این سوال بگن و بگن که از یک طلبه چه انتظاری دارن. بنده هم به ایشون قول دادم نظر مفصل تری توی وبلاگ خودم بنویسم و یکی از پستهای وبلاگم رو به این موضوع اختصاص بدم. البته از اون مدت زمان زیادی گذشته و همینجا از این دوست عزیز(نویسنده وبلاگ هم درد) عذر میخوام به خاطر تاخیر در نوشتن.هر چند در طول این مدت با همین دوست عزیز بحثهای کوچیکی داشتیم راجع به همین مساله و این بحثها من رو هدایت کرد به این موضوع که اساسا یک طلبه چگونه باید باشد؟ اصلا آیا می شود برای یک طلبه باید تعریف کرد فقط از این لحاظ که طلبه است؟! و به طور کلی صرف طلبه بودن برای انسان تکلیف مضاعف تعریف می کند یا خیر!(مردم رسمی نوشتم!)

++++++++++++++++++++++++++++++

خب الان فکر کنم دیگه جوهر مطلب دستتون اومده باشه و اینکه میخوام چی بگم! با همین دوستمون که بحث می نمودیم جمله ای فرمودند که به این مضمون که" طلبه محدود تر از بقیه ی افراد نیست بلکه وسیعتره!" این جمله رو داشته باشید من برم روی بحث انتظاراتی که قبلا از طلبه تو ذهنم  داشتم بعد دوباره برمیگردیم- به قول خودم فلاش بک میزنیم- من قبلنا اینطور فکر میکردم کسی که درس طلبگی میخونه یا به طلبه بودن شهرت پیدا می کنه یا هر چیز دیگه! باید از بقیه انسانها مودب تر و چی میگن فرهیخته تر باشه(چون دین ما بسیار توصیه به ادب و حیا می کنه و خب طبیعتا آدم از کسی که درس دین خونده انتظار بیشتر از افراد عادی داره.)دوم اینکه صبور تر و مهربان تر و خطا پوش تر باشه(چون وظیفه ای که قبول کرده- یعنی همون دمیدن روح تعهد در انسانها- اینطور ایجاب می کنه و اصلا من معتقدم که ابزار کار یک طلبه همین چیزهاست!) سوم اینکه پایبند تر از هرکس دیگری به اصول و فروع دین اسلام باشه – که فکر کنم این دیگه از واضحاته- و حالا هر چی که دین بهش توصیه کرده یک طلبه چند گام از مردم عادی جلوتر باشه....

اما مهمترین چیزی که همیشه تو ذهن من بود و از یک انسان مدعی مذهب و شریعت (طلبه و غیر اون فرقی نمی کرد برام.) انتظار داشتم ساده زیستی بود.(و تو پرانتز اینکه الانم هست!)چون نماد یک انسان مومن در ذهن من بریدگی از دنیاست!(حالا بعضی ها میگن آقا اصل اینه ادم دلبسته نباشه نه اینکه نداشته باشه اینا همه درست! ولی توجه کنید منم نمیگم نداشته باشه! میگم ساده زیست باشه! یعنی در عین داشتن خودش رو از داشتن محروم کنه! که این البته سخته کار هر کسی نیست! همیشه این حرف امام تو ذهنمه که فرموده بودن کاخ نشینی بد نیست این خوی کاخ نشینی است که بد است و کاخ نشینی خوی ان را بدنبال دارد....البته اینو همین جوری گفتم) اره داشتم می گفتم من همیشه تو ذهنم اینطور بود که یک طلبه با روح و دل مردم سرو کار داره! و برای پیشبرد کارش نیازمند لوازمی هست که این دل و روح رو نرم کنه و با خودش همراه کنه تا بتونه روح تعهد رو در کالبد انسانها به قولی بدمد! بهترین حالتش هم این هست که مردم این طلبه رو از خودشون بدونن مثل خودشون! یعنی اینکه به قول یکی از دوستان همون آخوندها از مریخ نیامده اند!

واسه همین تو ذهنم همیشه این بود که یه طلبه باید تلاش کنه در سطح متوسط مردم زندگی کنه تا  مردم باورش کنن و به حرفهاش معتقد بشن! و خلاصه این حرفها!!!!!!!!!!

البته سوالی که میخوام تو این پستم بپرسم اینه که من اشتباه فکر میکردم؟! آیا من طلبه رو محدود کردم؟! و ایا اصلا اینجور انتظار داشتن از یک عالم دینی درسته؟! صرف اینکه رفته طلبه شده ما باید ازش انتظارات داشته باشیم؟! یا طلبه هم یکی مثل ماست فقط رفته درس دین خونده؟! مثل من که مثلا علوم پایه خوندم! اگر اینجوری بخوایم فکر کنیم کلی انتظارات آدم عوض میشه!!!!!!!!!

فعلا همین سوال باشه تا بعد!

و البته من هنوز به معنی این جمله پی نبردم" طلبه محدود تر از بقیه ی افراد نیست بلکه وسیعتره!"(اینم فلاش بک!!)

 

======================

 

 


 

نوشته شده توسط:   باران  

جمعه 86 اردیبهشت 14  1:8 صبح
نقاشی‌های دانشجویان روی میزی در میانه کلاس چیده شده است. استاد کنار میز نشسته و دانشجویان گرداگردش حلقه زده‌اند. یکی دو نفر روی میز نشسته‌اند و از پهلو نظر می‌دهند. دیگران هم هر کدام از سمتی دستی دراز کرده‌اند و چیزی می‌گویند.

دانشجویان فرشتگان ذهنی خود را به تصویر کشیده‌اند و یکی از همه، فرشته‌ای است که از نعمت جعد مشکین محروم است! استاد می‌گوید: یعنی چه، چرا فرشته‌ات مو ندارد؟ قشنگ نیست! و دانشجویان شروع به اظهار نظر می‌کنند.

نورالدین زرین کلک؛ استاد هتاک به دانشجوی محجبه

یکی استاد را تایید می‌کند، یکی بیشتر حتی، فرشته بی‌مو را تقبیح می‌کند و یکی از آن میانه - دختری محجبه - لب می‌گشاید که: ربطی ندارد...! استاد سر بلند می‌کند که: " تو حرف نزن. زیر روسری خودت هم حتماً مو نداری که اینطور خود را می‌پوشانی؟! "

این استاد در چشم به هم زدنی، دست دراز می‌کند. لبه روسری دخترک را بالا می‌زند و حلقه‌ای از زنجیره‌ی عصمتش را بیرون می‌کشد که:" آی بچه‌ها ببینید، هاجر هم مو دارد! " 

در صدای خنده حماقت‌بار دانشجویان، آواری از تصاویر وهم انگیز بر سر هاجر خراب می‌شود. هاجر سلیمی که این اتفاق او را شوکه کرده بود، تا چند ساعت حالت طبیعی نداشت.

این استاد هتاک "نورالدین زرین کلک" نام دارد که ملقب به "پدر انیمیشن ایران" شده است!

وی عضو آکادمی سلطنتی بلژیک، مفتخر به همکاری با انتشارات آمریکایی فرانکلین است. این انتشارات که دفتر مرکزی آن در نیویورک قرار دارد بخشی از بودجه خود را از اموال کمپانی های صهیونیستی تأمین می کند. فرانکلین در زمان رژیم منحوس پهلوی در تهران دفتر داشته و توانسته بود مجوزچاپ کتابهای درسی ایران را از شاه معدوم دریافت کند تا بدین وسیله اموال ملت ایران را به آمریکا منتقل کند.

خبرگزاری هایی همچون خبرگزاری ایسنا (وابسته به جهاد دانشگاهی) و خبرگزاری مهر (وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی) و برخی مراکز هنری بارها با تصاویر و گزارش های خبری مختلف، مصاحبه ها و هدای هدیه و برگزاری مراسم تجلیل، این استاد غربزده را مورد تعریف و تمجید و حمایت قرار داده اند و حتی برای ۷۰ سالگی او که ۲۰ فروردین ۸۶ بود، جشن گرفته اند!

با توجه به مسائل پیش آمده در دانشگاه ها و مستندات فراوان مبنی بر نفوذ چنین اساتید و دانشجونماهایی به دانشگاه ها و مراکز فرهنگی، دیگر زمان انقلاب فرهنگی مجدد فرا رسیده و باید مراکز فرهنگی و دانشگاه ها را از لوث وجود عوامل ضدانقلاب پاک کرد تا فرزندانمان همچون نسل های اول تا سوم انقلاب، انقلابی و اسلامی باشند.

راستی؛ این هم دو ایمیل از نور الدین زرین کلک، استادنمای هتاک به دانشجوی محجبه :

 info@zarrinkelk.com  ؛ noureddin@zarrinkelk.com 


 

نوشته شده توسط:   باران  

چهارشنبه 86 اردیبهشت 12  12:35 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم.

 

بعد این همه سر و صدا و خوندن نقدهای مختلف بالاخره بر آن شدیم که خودمان اخراجی ها رو از نزدیک ببینیم و ملتفت بشویم قضیه ی این همه سر و صدا چی هست.

 

فیلم از چند منظر قابل بررسی هست: یکی مسائل فنی و تکنیکی دوم داستان فیلم که حول محور خاصی است و سوم مسعود دهنمکی! یعنی کار گردان فیلم.

 

در مورد مسائل فنی و تکنیکی و ایضا بقیه ی موارد ما که صاحب نظر نیستیم پس کاملا مشخص هست چیزی که قراره بگیم سلیقه ای و مقایسه ای هست و حاصل تجربه و لا غیر.

  1. مسائل فنی و هنری: از دید هنری و مسائل فنی به نظرم فیلم متوسطی هست البته متوسط منظورم ضعیف نیست. منظورم واقعا حد متوسطه  که در برخی سکانسها هم متمایل به خوب میشه.که البته با توجه به اینکه فیلم اول یک کارگردان هست قابل تقدیره. بگذریم که بعضی صحنه هام کلیشه ای و تکراریه!
  2. از نظر نوع طنز هم نوع نگاه طنزی فیلم جدید نیست و بیشتر طنزی که به کار گرفته شده به قول آقای عبادی طنز کلامیه و شیوه ی جدیدی در اون مشاهده نمیشه فقط شاید نو آوریش این باشه که این طنز در برخی موارد از ادب اسلامی دور میشه متاسفانه! که البته اینهم شاید در فیلمهای دفاع مقدس جدید باشه چون در سایر فیلمها قبلا بدترش هم دیده شده!
  3. .....

 

 

داستان فیلم:

 

در باره ی کلیت داستان فیلم باید بگم به نظرم کارگردان حسن نیت داشته و خواسته بگه که مثلا اینجوری نبوده که رزمندها و شهدای ما همه از آسمون افتادن پایین. بلکه خیلی هاشون همین مردم عادی و حتی پایین تر از عادی بودن که فضای معنوی جنگ متحولشون کرده! و دوم اینکه نباید جلوی کار نیک کسی رو گرفت حتی اگر بدانیم نیت فاعل چی هست از ظاهر کارش! چون ما نمیدانیم در پس پرده چها می گذرد . واینکه کسی رو که خدا دعوت کنه بنده خدا نمی تونه و نباید برش گردونه! خب این نوع دید البته قابل تقدیره. اما اینکه چقدر این نوع دید تونسته توی یه داستان کاملا پخته بشه و روایت بشه برای ببیننده توش حرف هست!

شاید اگر ادم فقط یه بیننده عادی باشه فیلم رو موفق بدونه. اما من خودم به شخصه مراحل تحول رو در مجید سوزوکی حس نکردم. اصلا یه جوری از اول فیلم تا اخرش با شخصیت راه نمیومدم. تابلو بود که همه بدونن این شخصیت باید آدم خوبی بشه ولی این تکامل تدریجی حس نشد!

یا من به عنوان ببیننده حس نکردم. شخصیت خیلی بریده بریده بود.معمولا وقتی یک ادم دچار تحول میشه- اونم از نوع یک شبه ره صد ساله! – ادمی که ناظره این تحول رو حس می کنه!

کلنجارهایی که این شخص با خودش میره و تنهایی هاش که لحظه به لحظه بیشتر میشه نشون از تحولش داره! مثل حر و مثل فضیل عیاض...

من اصلا این سیر تحول رو توی شخصیت مجید سوزوکی نمی بینم. نه مجید نه دوستاش!(البته اونجایی که اون سارقه ماسکش رو برمیداره و به یه دختر بچه میده خیلی قابل درکتره! و قابل باور تر که یک انسان در آن واحد این کار رو انجام بده.)

چیز دیگه ای که واسه من جالبه توی فیلم کارهایی هست که این اکیپ اخراجی ها تو منطقه انجام میدن!

والا تا اونجا که من یادم هست یه زمانی هم بود اوایل انقلاب که دستگاه ویدئو آزادانه قابل استفاده نبود. حالا چه برسه به اینکه مثلا یکی روش بشه و بیاد توی ملا عام ویدئو حمل کنه!

حالا اینکه انجام این کارا اونموقع اینقد آزاد بوده که اکیپ مجید سوزوکی نه تنها تو ملا عام بلکه تو منطقه جنگی انجام میدادن!! دیگه الله اعلم.

البته آقای دهنمکی گفتن از رو خاطرات خودشون فیلم ساختن خب اگر اینجوری هست لابد بوده دیگه!

البته این وسط شخصیت اکبر عبدی از همه قابل لمس تر هست.

 

یه چند جای فیلم خیلی یه جوریه که بدترینش اونجاست که فرمانده داد میزنه میگه داوطلب میخوایم بره رو مین!

آدم قلبش درد می گیره! نمیدونم توی جنگی که معروف هست که فرماندهانش جلوتر از سربازها می جنگیدن و از افتخاراتمون هم هست فرمانده بر میگرده به بقیه میگه داوطلب میخوایم بره رو مین! من تو دلم گفتم تازه اگرم لازم باشه کسی بره رو مین(که همیشه اینجوری نبوده و این اخرین راه بوده چون بالاخره فرمانده نهایت سعیش رو برای داشتن کمترین تلفات می کنه!) اره داشتم می گفتم من تو دلم گفتم ببخشید فرمانده خودت چکاره ای؟! چرا به بچه ها مردم میگی برید رو مین؟! کلا شخصیت رزمنده ها خیلی خوب پرداخته نشده بود و ایضا به قول آقای عبادی نقش ارتش تو فیلم خوب بود. که میشد گفت یکی از نکته های فیلم هست. به نظرم طبیعی ترین نقش همون نقش دستیار فرمانده هست که اعتقاد داره این اخراجی ها نظم گروهان رو بهم زدن و نباید راهشون داد. نقشش و عصبانیتش طبیعیه.اما اون حاجی که اخر فیلم میگه" خدایا می خاستی رو ما رو کم کنی..." کلا نقشش کلیشه ای و تکراری بود و ایضا به قول اقای عبادی!! آخر پیام بازرگانی. اصلا نچسب بود! خلاصه اینکه ما آخر فیلم نفهمیدیم اینا متحول شدن یا غیرتی! یعنی مثلا حاج مجید سوزوکی به این خاطر تو اون صحنه ی مصنوعی از روی مین رد شد که چون کشور مال اونم هست یا اینکه نه به فهم جهاد فی سبیل الله رسید! اخر فیلم هم که سر و ته فیلم رو بهم اوردن یهویی شد آخر فیلم. و تراژدی ها آغاز گرفت(ببخشید اغاز شد و همچنین پیامهای اخلاقی فیلم.)

نتیجه اینکه تحسین میکنم کارگردان رو که خواسته نگاه نویی داشته باشه ولی ای کاش پخته تر کار میکرد! یه جوری نگاهش له شده زیر چرخ پرداخت بد داستان!و شخصیت هاش.

 

_______________________________

 

و اما مسعود دهنمکی!

 

شاید همین اسم به عنوان کارگردان کافی بود که اینهمه سر و صدا متعاقب اکران فیلم بلند بشه!

از حق نباید گذشت که فیلم خیلی بیشتر از خیلی تحت تاثیر نام کارگردان قرار گرفت.چه در جشنواره و چه خارج از اون. البته من خیلی موافق نبودم که اقای دهنمکی بلند شد و اون اعتراض ها رو کرد به نظرم حتی اگر حقی هم به جانبش بود باید متانت اسلامی رو رعایت میکرد! هر چند همینجا شجاعتش رو تحسین می کنم چون به نظرم شجاعت میخواد ادم توی اون جمعی که هر کدو.مشون صاحب یه سبک روشن فکریه!! بلند شه و حرفش رو بزنه! همیشه از آدمهای شجاع خوشم میاد ادمی که بتونه بدون تحت تاثیر قرار گرفتن جو حرفش رو بزنه و نترسه. که اینجا اقا مسعود دهنمکی از این جنبه قابل ستایشه. و البته به قول خودش اینکه ادم تو کار اولش با بازیگران بزرگ و معروفی کار کنه و بتونه اعتماد به نفسش رو حفظ کنه! این کارش معرکه است!

اما خارج از جشنواره بعضی ها چشم بسته شدن طرفدار فیلم (به خاطر آقای دهنمکی) و بعضی ها چشم بسته شدن مخالفش! بازم به خاطر مسعود دهنمکی! که هردوش بده!

 

اما از هر چی بگذریم از یه چیزی خیلی بدم اومد اونم اینکه به قول خود اقای دهنمکی چون ایشون دهنمکی هستن خیلی بهشون گیر دادن گیرهایی که به هیچکس دیگه ای که حتی هزارمین فیلم ضعیفش هم هست ندادن!

تو برنامه عبور شیشه ای بود به نظرم(نمیدونم هنوزم اسمش همینه؟!) اقای دهنمکی مهمان برنامه بود مجری برنامه(آقای رشید پور) اصلا با یک جبهه گیری خاصی با اقای دهنمکی صحبت میکرد! با یه جور پیش زمینه ی ذهنی! هر چی این بنده خدا میگفت ایشون(آقای رشید پور) جبهه میگرفت انگار فقط ایشون رو دعوت کرده مچش رو بگیره. قابل انکارم نیست چون من برخورد مجری برنامه رو با سایر مهمانان هنرمندش دیده بودم. شاید اوشان با خودش فکر میکرد ایشان(همون مسعود دهنمکی) هنرمند به حساب نیامده و پا برهنه پریده تو دنیای هنر! و اصرار داشت ثابت کنه استاد دهنمکی راه رو اشتباهی اومدی برگرد! مخلص کلام من خودم از فیلم اخراجی ها سر جمع راضی نیستم زیاد و منتقدش هم هستم خیلی! ولی اینجور برخورد با کارگردان فیلم دور از ادبه!

والا تا دیروز یکی فیلم کوتاه هم میساخت میشد هنر مند هنر شناس صاحب سبک! حالا انگار جدیدا اونجام هر کسی که بره نمیشه هنرمند!

یه لازمه های دیگه ای هم داره مثل موسیقی کلاسیک موتسارت به عنوان صبحانه خواندن و اواز سر دادن هر چند که صدای چیزی هم داشته باشی و بقیه ی ابزار روشنفکری!! که کتابهای مالیخولیایی رو هم بهش وصله کنی بیشتر جواب میده و ایضا بعضی هاش هم میتونه اختراعی باشه و مهمتر از همه یه جور تریپه که بقیه مقابلش کم بیارن!!

 

--------------------------------------------- 

آخرش هم یه حلالیت میخوام از اقای دهنمکی کارگردان و ایضا اقای کاسه ساز تهیه کننده و سایر عوامل فیلم...اخه میدونید چیه؟؟؟؟.... من فیلم رو روی پرده ندیدم!!!!!!!(گریه ندامت!) روی سی دی دیدم از همین قاچاقی ها! یعنی آوردن ما هم دیدیم! البته معلومه اگر روی پرده میدیدیم به نقاط قوت فیلم هم پی میبردیم. حین سخن کوتاه کردم والسلام....

 

 


 

نوشته شده توسط:   باران  

چهارشنبه 86 فروردین 22  9:56 صبح

 

بسم الله الرحمن الرحیم

قرار بود راجع به مسائل شهری تهران بیشتر بنویسم اما دوست ندارم خدای نکرده این تصور بشود که ما نشسته ایم اینجا زیر آب دکتر قالیباف رو میزنیم! مسائل شهری رو حالا میذاریم واسه بعد! ببینم با این شواری جدید به کجا میرسیم!

اما یه چند نکته فقط تو این پست می نویسم اول اینکه تو این وبلاگ دیگه فقط باران نمی نویسه! قرارمون این شد که مطالب سیاسی اجتماعی رو جیر جیرک بنویسه و مطالب شخصی رو باران!

دوم اینه که خسته شدیم از این گروه و گروه بازی! هر چی که بنویسی به یه گروه برمیخوره و متهمت می کنن به سیاسی بازی!

تو پست های قبلی تلویحا اشاره ی شد به اصول گرایی! ولی از این به بعد میخوام رو تعریف اصول گرایی کار کنم و اینکه اصلا اصولگرا یعنی چی. بعدش برسیم به دایره اصول گرایی!

و بازم بگم واسه تاکید که منظور من از اصول گرایی یا اصولگرایان گروههای متعارف موجود نیست. واسه اینکه نه اصلاح طلبان رو اصلاح طلب به معنای واقعی میدونم نه طیف اصولگرایان رو اصولگرا به معنای واقعی!(البته این به این معنی نیست که همه افراد هر دو طیف اینجوری ان! ما رو فضای کلی و رفتار گروهها بحث می کنیم!) برای همین خاطر گروههای موسوم به اصلاح طلبان رو دوم خردادی می نامیم و گروههای موسوم به اصول گرایی رو جناح مقابل دوم خرداد می گیم(البته نمیدونم تا چه حد این تعبیر صحیح هست!)

دوستانی هم که لطف می کنند قدم رنجه می کنن به وبلاگ ما اگر کمکمون کنن واسه رسیدن به تعبیر درستی از اصولگرایی و رفتار اصولگرایانه که ممنونشون هم هستیم اگرم نه که مثل همیشه با خودمون حرف میزنیم و خودمون نتیجه میگیریم!

فعلا از اینجا شروع می کنیم وقتی میگوییم ما اصول گراییم یا به اصول گرایی رای میدیم منظورمون چیه و انتظارمون از شخص اصولگرا چی هست؟!

این رو داشته باشید تا نظرات دوستان رو هم اگر از ما دریغ نکردن بشنویم و بعد قدم به قدم جلو بریم.

فعلا یا حق!

 

 


 

نوشته شده توسط:   باران  

چهارشنبه 86 فروردین 22  9:56 صبح

هر لحظه حرفی در ما زاده می شود!

  هرلحظه دردی سر بر می دارد !

  وهرلحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش می کند.

  این ها بر سینه می ریزندو راه فراری نمی یابند!

  مگر این قفس کوچک استخوانی ،

  گنجایشش چه اندازه است؟!

 


 
   1   2   3      >